تعزیه طفلان مسلم(ع)
تعزیه طفلان مسلم از تعزیههای مشهور و معروف دهه اول محرم. موضوع این تعزیه که معمولا در روز سوم اجرا میشود، شهادت دو پسربچه مسلم بن عقیل است که از مدینه با پدر به کوفه آمدند و اسیر گشتند. در این تعزیه ماجرای اسارت و شهادت فرزندان مسلم و عاقبت قاتل آنها بازگو میشود. پس با ما همــراه باشید با بررســـی مختصری از مراسم تعزیه طفلان مسلم.
حرم و بقعه آنان در شهر مسیب عراق پذیرای زائران زیادی از شیعیان و محبان اهل بیت است.(کمونه، آرامگاههای خاندان پاک پیامبر(ص)، ص۳۰۲.)
تعزیه طفلان مسلم
تعزیه طفلان مسلم از تعزیههای دهه اول محرم. موضوع این تعزیه که معمولا در روز سوم اجرا میشود، شهادت دو پسربچه مسلم بن عقیل است که از مدینه با پدر به کوفه آمدند و اسیر گشتند. در این تعزیه ماجرای اسارت و شهادت فرزندان مسلم و عاقبت قاتل آنها بازگو میشود.
شروع تعزیه
در تعزیه حضرت مسلم(ع)، وی طفلان را به شریح قاضی میسپارد، تعزیه طفلان مسلم از حضور طفلان در خانه شریح آغاز میشود که وی به علت ترس از عبیدالله بن زیاد طفلان را در مسیری رها میکند. طفلان در بین راه با چوپانی که از دوستداران اهل بیت هستند برخورد میکنند، چوپان از آنان پذیرایی کرده و شخصی به نام غلام بر چوپان حمله کرده و پس از دستگیری طفلان آنان را به دار الاماره میبرد
طفلان در زندان
پس از دستگیری آنان، ابن زیاد زندانبانش مشکور را به حضور طلبیده و طفلان را به وی تحویل میدهد، مشکور که از دوستداران اهل بیت است پس از اطلاع از اسم و رسم طفلان آنان را در بین راه کوفه و مدینه میبرد تا شاید کاروانی پیداشود وآنان را تا مدینه همرامی کند. این کار برای مشکور گران تمام شده و ابن زیاد دستور قتل وی را صادر میکند.
در خانه حارث
ابن زیاد ماموران خود را به دنبال کودکان حضرت مسلم(ع) میفرستد و برای یابنده جایزه و انعام تعیین میکند، حارث یکی از دشمنان اهل بیت به خیال گرفتن انعام در کوه و برزن به دنبال کودکان میرود تاجایکه اسب خود او در این راه هلاک میشود. از طرفی طفلان در کنار رود آبی خستگی میگیرند که کنیزی آنان را پیش بانوی خود میبرد، بانو که همان زن حارث و از محبان اهل بیت است آنان را به خانه برده و به گرمی از آنان پذیرایی میکند. سپس از به اتاقی برده و لوازم استراحت را برایشان فراهم مینماید. از طرفی حارث که به دنبال طفلان است خسته و کوفته با زین اسبش که به دوش دارد به خانه میآید و پس از تندی به کنیز و همسر و زدن آنان به استراحت مشغول میشود.
شهادت
یکی از طفلان شروع به گریه و زاری میکند و اشعاری میخواند، برادرش بیدار شده و ماجرا را میپرسد، طفل جواب میدهد هم اینک پدرم را در خواب دیدم که خبر از شهادت زودهنگام ما میداد، برادرش نیز میگوید من هم همین خواب را دیدهام هر دو کودک شروع به گریه و شعر خوانی میکنند.
حارث بیدار شده و ماجرا را از همسر و کنیزش میپرسد، آنان وی را آرام کرده ولی او که مشکوک شده چراغی بر دست و از اتاقهای مختلف سرکشی میکند. همسر وکنیز حارث مکرر جلو او را گرفته تا مانع شوند ولی او آنان را با تازیانه دور میکند.
نهایت به طفلان دسترسی پیدا کرده و آنان را با تازیانه میزند تا نام و نشان خود را بیان کنند. وقتی آنان را میشناسد تصمیم به قتل آنان میگیرد. اصرار و التماسهای زیاد زن و کنیز مانع تصمیمش نمیشود، کودکان درخواست میکنند که آنان را به میدان برده فروشی برده و بفروشد، حارث امتناع میکند، کودکان باز درخواست میکنند تا آنان را زنده نزد ابن زیاد ببرد ولی باز حارث قبول نمیکند. آنان تقاضای سومی را مطرح میکنند و آن اینکه دو رکعت نماز بخوانند. حارث اجازه میدهد، آنان در قنوت نماز اشعاری درباره یتیمی میخوانند، سپس هر کدام تقاضا میکنند اول کشته شوند چون طاقت داغ برادر را ندارند. لذا مکرر به دست و پای حارث افتاده و مانع کشتن دیگری میشوند.
حارث یکی از آنان را با طناب بسته و دیگری را به شهادت رسانده، سپس به دنبال اولی رفته و او را نیز به شهادت میرساند.
عاقبت حارث
حارث با سر بریده طفلان به نزد ابن زیاد میرود. بر خلاف تصور حارث ابن زیاد وقتی سرها را میبیند برآشفته میشود و از بیرحمی حارث تعجب میکند در این هنگام از حاضران میخواهد تا حارث را به محل شهادت طفلان برده و همانجا به قتل رساند، شخصی به نام مقاتل این وظیفه را بر عهده میگیرد و حارث را در همانجا به قتل میرساند.
شخصیتها تعزیه
موافق خوان:
محمد یکی از طفلان
ابراهیم یکی از طفلان
حضرت مسلم(به صورت روح و در خواب طفلان میآید)
چوپان: از محبان اهل بیت که از طفلان برای مدت کوتاهی نگهداری میکند.
زن حارث
کنیز حارث
مشکور زندان بان: پس از شناختن طفلان آنان را رها میکند.
مخالف خوان
ابن زیاد: حاکم کوفه از طرف یزید
غلام: شخصی که طفلان را از چوپا به زور میگیرد.
حارث: قاتل طفلان
مقاتل: قاتل حارث
شریح قاضی: شخصی که حضرت مسلم قبل از شهادت طفلان را به وی سپرده ولی وی از ترس ابن زیاد طفلان را در کوی برزن رها میکند.
نمونهای از اشعار
حارث خطاب به همسرش
آدم ز بهشت گشته ویلان از زن
سیمرغ به کوه قاف پنهان از زن
برهم زدن تاج سلیمان از زن
بیژن شده در چاه به توران از زن
انبیا بر پشت خوابند اولیا بر دست راست
من دمر خوابم نه بسم الله الرحمن الرحیم(صالحی راد، مجالس تعزیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۱.)
همسرحارث هنگام شهادت طفلان
پرده از کارم فکندیای فلک رسوا شوی
ریشهام از بیخ کندیای فلک رسوا شوی
ساختی میهمان من امشب دو طفل بیپدر
تا که در دام اوفتندیای فلک رسوا شوی(صالحی راد، مجالس تعزیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۱.)
زمزمه طفلان هنگام دیدن حارث
محمد: این برادر جان ببین بر آن جوان
ابراهیم:من نظاره کردمای آرام جان
محمد: آستین بهر چه بالا میزند
ابراهیم:بهر قتل ما تقلا میکند
محمد: شمع بهر چه روشن میکند
ابراهیم: جست وجوی آه وشیون میکند
محمد: میکند شمشیر از بهر چه تیز
ابراهیم:گوئیا دارد به عزم ستیز
محمد:گو چه باید کرد با این بیحیا
ابراهیم:بسپر اکنون خویشتن از بر خدا(صالحی راد، مجالس تعزیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۱.)
گفتگوی طفلان با حارث
طفلان: بده اجازه بما این زمان نماز کنیم
رخ نیاز به درگاه چاره ساز کنیم
حارث: مرخصید شما این زمان نماز کنید
رخ نیاز به درگاه چاره ساز کنید
طفلان: غریب بیکسیم اللهاکبر
بیبابا کی رسیم الله اکبر
حارث: از این الله اکبر چیست مقصود
یزیدم حکم قتل هر دو فرمود
محمد: مرا اول بکشای بیفتوت
غریبم من غریبم
ابراهیم: مرا بکشای بیمروت
غریبم من غریبم
محمد: مرا اول بکش او بدل فکار است
غریبم من غریبم
ابراهیم: مرا اول بکش او طفل زار است
غریبم من غریبم(صالحی راد، مجالس تعزیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۱.)
© کلیه حقوق متعلق به پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}